مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
هر کس که تاجِ مهـرِ تو بر سـر ندارد از سـجـدۀ گـمـراهـیـش سـر بر ندارد سرمایـۀ عـشـق شـما راه نجـات است بیچاره هر کس عشق تو در سر ندارد لازم نـکـرده که مـرا فـردا بـخـوانـنـد جـنّـت اگر از نـامـتـان سـر در نـدارد باب الجـوادی مـطـمـئـناً هـست آن جا مـحـشـر از این در هیچ بـالاتـر ندارد گـشـتـم ولـی دنـیـای شـیـعـه از ائـمّـه مـولـود پـر خـیـر و مبـارک تر ندارد کـوری چـشـم دشمنان إبـنُ الـرضایی کی گـفـتـه سلطانم عـلـی اکـبر ندارد؟ دردانـۀ سـلـطـان طـوسـی یـا مـحـمــد والـیِّ مـا غـیـر از شـمـا دلـبـر نـدارد عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید عـود و گـلاب و نـافه و عـنـبـر ندارد گـشـتـم ولی هـم ارزش خـاک عبـایت در ارض و در افلاک سرتا سر ندارد فـهـمـیـده ام از نامـۀ سلطان، که عـالم کُـنـْـیـه نـکـوتـر از ابـا جـعـفـر نـدارد در کـاظمینت هر کسی آمد دلـش ماند راهـی بـجـز ایـن راه تـا آخــر نـدارد "وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس عـالـم بـجـز چـشـم شـما محـور ندارد می دوزد آخر چشم خود را بر دو دستت مـرغـی که در وقـت پـریدن پَر ندارد مـحـشـر بفهـمـد جایگـاهِ عصمتـت را هرکس تو را در این جهان باور ندارد |